اشکهای یک مادر

♥♥♥اینجا همه چی در همه♥♥♥

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ♥♥♥اینجا همه چی در همه♥♥♥ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

کودک از مادرش پرسید : « چرا گریه می کنی ؟ »
مادر پاسخ داد : « چون یک مادرم. »
کودک گفت : « نمی فهمم. »
مادرش او را در آغوش کشید و گفت : « هرگز نخواهی فهمید... »
کودک از پدرش پرسید که چرا مادر بی هیچ دلیلی گریه می کند و تنها جوابی که پدر داشت این بود که همه ی مادرها همین طور هستند.
کودک تصمیم گرفت این موضوع را از خدا بپرسد : « خدایا! چرا مادرها به این راحتی گریه می کنند ؟ »
خدا گفت : « پسرم! من باید مادران را موجوداتی خاص خلق می کردم. من شانه های آن ها را طوری خلق کردم که توان تحمل بار سنگین این زندگی را داشته باشند و در عین حال آرام و مهربان باشند. من به آن ها نیرویی دادم که توان به دنیا آوردن کودکانشان را داشته باشند. من به آن ها نیرویی دادم که توان ادامه دادن راه را حتی هنگامی که نزدیکانشان رهایشان کرده اند، داشته باشند. توان مراقبت از خانواده در هنگام بیماری، بی هیچ شکایتی. من به آنان عشق به فرزندانشان را دادم، حتی هنگامی که این فرزندان با آن ها بسیار بد رفتار کرده اند.
و البته اشک را نیز به آن ها دادم که منحصر به آنهاست. برای زمانی که به آن نیاز دارند. »

 

 



[ چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,

] [ 17:56 ] [ نیلوفر ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه